هزار شکر، که شد خاک مقدمت، سر من
مرا، برای چنین روز، زاده مادر من
نمیبرم ز تو دل، گر هزار بار عدو
جدا کند گلوی تشنه، سر ز پیکر من
پس از شهادت من، آروزی من این است
که سر نهند به خاکت، دو طفل بی سر من
هزار شکر، که شد خاک مقدمت، سر من
مرا، برای چنین روز، زاده مادر من
نمیبرم ز تو دل، گر هزار بار عدو
جدا کند گلوی تشنه، سر ز پیکر من
پس از شهادت من، آروزی من این است
که سر نهند به خاکت، دو طفل بی سر من
شعر ورود به محرم گریزبه گودال
مه اشک است بیایید محرم آمد
ماه ذریه ی پیغمبر اکرم آمد
خواستم ، آیه بخوانم کمی آرام شوم
از قضا بر لب من سوره ی مریم آمد
راه آمده از خانه یِ خدا برگرد
اگر خودم به تو گفتم بیا٬ نیا برگرد
تو را به حیدر کرار بگذر از کوفه
برای خاطر خیرالنساء بیا برگرد
در کوچه گرفتند اگر دور و برش را
چیدند اگر زخم ترین بال و پرش را
این ارث علی دوست ترینهای قبیله است
جا داشت در این شهر ببیند اثرش را
حسین مرو به کوفه...
ﺑﺎﺭ ﺳﻔﺮ ﻣﺒﻨﺪ، ﺩﻟﻢ ﺷﻮﺭ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ
ﮔﻮﻳﺎ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﺳﺖ،ﻣَﻠﻚ ﺻﻮﺭ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ
ﻣﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ، ﺳﺮﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻲ ﺯﺩﻧﺪ
ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺗﺸﻨﻪ، ﺯﻭﺯﻩ ﻛﺸﺎﻥ ﻟﺐ ﺑﻪ ﻣِﻲ ﺯﺩﻧﺪ
داد جگرش ادامه داد علی ست
فریاد گلوش عین فریاد علی ست
هیهات! سفیر بودنش جرمش نیست
جرمش فقط این است که داماد علی ست
یک نفر هست پر از سوز، پر از یا زینب
تک و تنهاست و در ناله که تنها زینب
به لبش هست میا،آه میا با زینب
داد از این کوفه از این شهر از اینجا زینب
جار و جنجالی عذاب آور به گوشم می رسد
نعره ی مستانه ی لشکر به گوشم می رسد
هر دقیقه کوفه از این رو به آن رو می شود
تا صدای سکّه های زر به گوشم می رسد
احوالات حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
ﯾﻮﺥ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﻮﻥ ﺍﻫﻠﯿﻨﺪﻩ ﻭﻓﺎ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﻗﻮﺭﻣﻮﺷﻼ ﺳﻨﻪ ﺩﺍﻡ ﺑﻼ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﯾﻮﺥ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﻮﻥ ﺍﻫﻠﯿﻨﺪﻩ ﻭﻓﺎ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﻗﻮﺭﻣﻮﺷﻼ ﺳﻨﻪ ﺩﺍﻡ ﺑﻼ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
واحد شب اول محرم
حضرت مسلم(ع)
بنداول
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
خسته و بی یار،دردل غمها
درشب غربت،بین آدمها
بالبِ تشنه،بادلی پُرخون
دردلِ کوفه،بی کسُ تنها