شب سوم محرم
شب سوم محرم
تیر اول:
فکرات رو کردی کجا میری ای تیر
می دونی از ما چی میگیری ای تیر
خاموش نکن نور ماهم رو ای تیر
از من نگیری سپاهم رو ای تیر(2)
به چشمای گریون ام البنین
به سینه اش نشستی به چشمش نشین(2)
برو خیمه حال رباب رو ببین
به چشمش نشستی به مشکش نشین(2)
الاهی مسیرت عوض شه
الاهی به قلبم بشینی
الاهی که تیر سه شعبه مثل حرمله خیر نبینی
الهی الهی الهی(2)
اگه قطره بودم دوست داشتم رو ترک لبهات بودم
اگه نبودم عاشورا اشک عزادارات بودم
اگه آهن بودم دوست داشتم تیغه علامت باشم
یا یه دونه ی زنجیر از زنجیرهای هیئت باشم
نه از اون آهنایی که یه روز میخ دری بودند
نه از اون آهنایی که تو گودال خنجری بودن
نگاه دشمن و من فرق داره چقدر آهن با آهن فرق داره
یا مبدل السیّئات بالحسنات بفدات(4)
بذار تشنه بمونم بذار آب و ببندند(2)
بذار وقتی می بینن تلظّی مو بخندن
دنیا شمشیر بشه من از پدر نمی برم
اون آبی که تو براش رو بزنی نمی خورم(2)
من حنجره ام رو می دم که تو رو نزنی
اصلاً سرم رو می دم که تو رو نزنی(2)
بدم المظلوم یا اباالمظلوم(4)
حسن جانم حسن جانم حسن جانم جانم جانم جانم حسن جانم(8)
همیشه به هوای مدینه تو چشمامون اشکِ غمه
امامزاده هامون حرم دارن امام حسن بی حرمه(2)
توی صحنِ کربلا، مشهد امام رضا، یاد قبرتم آقا(2)
هر کی سینه زنه شاه بی کفنه
زندگیش به خدا بیمه ی حسنِ(2)
تکرار از اول
گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه
من پر تو پر هرکس شبیه ما سه نقطه
عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا سه نقطه
{اعوذُ بالبُکاء،اعوذبالعلم،اعوذبالحسین اعوذ بالحرم }
سینه زن شدم یعنی که سینه چاکتم حسین
سینه زن شدم یعنی منم هلاکتم حسین
(سینه زن شدم یعنی به پیرویه از سرت
زیر بار منت کسی نمیره نوکرت ۲بار)
لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است
تا حشر نبیند غم و خندان حسین است
بالله که شود چشمه ی فیض ابدیّت
چشمی که به یک مرتبه گریان حسین است
در حشر که هر کس به گناهی فتد از پا
دست همگی جانب دامان حسین است
بخشودگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک گردش چشمان حسین است
آئین محمد که جهان زینت از او یافت
تزیین شده از خون جوانان حسین است
آن رشته که با تیغ جفا پاره نگردد
در نزد خدا رشته پیمان حسین است
در دیده فرو بستن از قامت اکبر
عقل عقلا مانده و حیران حسین است
؟؟؟؟
دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
دولت آن یافت که در پای تو جان داد ولی
این قبا راست، نه بر قامت هر بی سر و پاست
تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
فواد کرمانی
بزرگ فلسفه ی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
حسین مظهر آزادگی و آزادی است
خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است
نه ظلم کن به کسی و نه به زیر ظلم برو
که این مرام حسین است و منطق دین است
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافیست
اگر چه گریه بر الام قلب تسکین است
ببین که مقصد عالی وی چه بود ای دوست
که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است
ز خاک مردم آزاده بوی خون آید
نشان شیعه و آثار پیروی این است
زخون سرخ شهیدان کربلا خوشدل
دهان غنچه و دامان لاله رنگین است
خوشدل تهرانی