اشک محتشم

نوکر بهشت هم برود باز نوکر است

اشک محتشم

نوکر بهشت هم برود باز نوکر است

بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
شما در وبلاگ سفره کریم این امکان رو دارید که سبکهای جدید مداحی رو دریافت نمایید ودر مقابل تمام دوستان شاعر و نویسنده از شما فقط التماس دعا دارند
دوستان شاعری که علاقه دارند که شعر ها و سبکهاشون رو به اشترک بگذارند میتوانند با شماره تلفنهای زیر تماس بگیرند
09195066771
09216328128
شما برای دسترسی راحت تر به مطالب میتوانید به ارشیو مراجعه کرده و موضوع مورد نظر را بیا بید .
با نظرات خودتان باعث دل گرمی ما باشید.
در پناه حق باشید ان شاالله
««بیچاره»»

شعر شهادت حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ق.ظ

در رگ رگش نشانه ی خوی کریم بود


او وارث کمال پدر از قدیم بود


دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود


این کودکی شهید که گفته یتیم بود؟


وقتی حسین سایه ی بالای سر شود


کو آن دل یتیم که تنگ پدر شود؟


در لحظه های پر طپش نوجوانی اش


با آن دل کبوتری و آسمانی اش


با حکم عمّه، عمّه ی قامت کمانی اش


بر تل زینبیه بود دیده بانی اش


اخبار را به محضر عمّه رسانده است


دور عمو به غیر غریبی نمانده است


خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت


از دست ماه دست خودش را کشید و رفت


از خیمه ها کبوتر عاشق پرید و رفت


تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت


می رفت پا برهنه در آن صحنه ی جدال


می گفت عمّه، جانِ عمو کن مرا حلال


دارد به قتلگاه سرازیر می شود


مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود


کم کم خمیده می شود و پیر می شود


یک آن تعلّلی بکند دیر می شود


در موج خون حقیقت دریا نشسته است


دورش تمام نیزه و تیر شکسته است


دستش برید و گفت: که ای وای مادرم


رنگش پرید و گفت: که ای وای مادرم


در خون طپید و گفت: که ای وای مادرم


آهی کشید و گفت: که ای وای مادرم


وقتی که ضربه آمد و بر استخوان نشست


در عرش قلب فاطمه چون پهلویش شکست


خونش حنا به روی عمویش کشیده است


از عرش، آفرین پدر را شنیده است


مشغول ذکر بانوی قامت خمیده است


تیری تمام قد به گلویش رسیده است


تیری که طرح حنجره اش را بهم زده


آتش به جان مضطر اهل حرم زده


یعقوب را بگو که دو تا یوسفش به چاه


ماندند در میانه ی گرگان یک سپاه


فریاد مادرانه ای آید که: آه، آه


دارد صدای اسب می آید ز قتلگاه


ده اسب نعل خورده و سنگین تن آمدند


ارواح انبیا همه با شیون آمدند



برادربزرگوارم حاج محسن عرب خالقی

خاص اشک محتشم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.