ماه حرم افتاده بر زمین پناه حرم(2)
شد تکه تکه تکیه گاه حرم
خورده گره به کار شاه حرم
شاه حرم وقتی به علقمه رسید و
وقتی برادرش رو دید و
از غصه قامتش خمید و
گریه امونش رو برید و
تیرارو از تنش کشید و کشید
آه علمدارم ای لب تشنه سقای وفادارم
تنهام نذار ای تنها کس و کارم
علمدارم آه علمدارم (8)