اشک محتشم

نوکر بهشت هم برود باز نوکر است

اشک محتشم

نوکر بهشت هم برود باز نوکر است

بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام
شما در وبلاگ سفره کریم این امکان رو دارید که سبکهای جدید مداحی رو دریافت نمایید ودر مقابل تمام دوستان شاعر و نویسنده از شما فقط التماس دعا دارند
دوستان شاعری که علاقه دارند که شعر ها و سبکهاشون رو به اشترک بگذارند میتوانند با شماره تلفنهای زیر تماس بگیرند
09195066771
09216328128
شما برای دسترسی راحت تر به مطالب میتوانید به ارشیو مراجعه کرده و موضوع مورد نظر را بیا بید .
با نظرات خودتان باعث دل گرمی ما باشید.
در پناه حق باشید ان شاالله
««بیچاره»»

شعر شهادت حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد


دردست عقیق یمنی داشته باشد


گرمیل به قربان شدنی داشته باشد


بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد


این جذبه عشق است که ردکردمت اینجا


ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا


تو فرق نداری به خدا با پسرخویش


اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش


خوب است نقابی بزنی برقمرخویش


تا قوم زمینت نزند با نظرخویش


آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز


تو یوسف صحرای منی،حرزبیانداز


ماه از روی چون ماه تو وامانده دهانش


زلف تو پریشان شد و دادند تکانش


حق دارد عمو این همه باشد نگرانش


این ازرق شامی و تمام پسرانش


کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند


گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند


زن ها چقدر موی پریشان تو کردند


از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند


وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند...


وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند


گفتند:نبردش چه نبردی است ماشالله


این طفل حسن زاده چه مردی است ماشالله


بالای فرس بودی و بانگ جرس افتاد


بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد


از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد


سینه ت که صداکرد، عمو از نفس افتاد


از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده؟


چیزی وسط سینه ی تو گیرنکرده؟


میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد


آئینه جنگیدن مرد جملت کرد


آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد


با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد


از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد


اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد


دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست


خوبی ضریح تو به این است جدا نیست


برگیسوی تو خون جبین است،حنا نیست


نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست


باید که کفن پوش بلندت بنمایم


آغوش به آغوش بلندت بنمایم


یک لحظه تو پاشو بنشین...جان برادر


آخرچه کنم ماه جبین ...جان برادر؟


تا پا مکشی روی زمین...جان برادر


از کاکل تو مانده همین؟...جان برادر


جسم تو زمین است .عمو ، میرود از دست


تو میروی ازدست ،عمو می رود از دست



استادلطیفیان سلم الله انفاس الزکیه


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.