زمینه حضرت رقیه س
شب سوم
بیا ببین عمه که شاد و خوشحالم
بابام اومد امشب (دنبالم)2
نپرسی از دردام کبوی چشمام
نپرسی از حال و (احوالم)2
نفس هام شده ناله
تو ذهنم یه سؤاله
چرا رو صورتت پر از زخمه بابا
دلای شامیا چه بی رحمه بابا
چی اومده سرت بابایی
بمیره دخترت بابایی
می بوسم حنجرت بابایی
****
یه شب بابایی از رو ناقه افتادم
بریده شده لحن (فریادم)2
چشامو واکردم کسی نبود اما
مادر رسید اونجا (به دادم)2
نمیدید دیگه چشمام
می لرزید دست و پاهام
تا از راه رسید زجر ملعون واویلا
به زیر لگدهاش می گفتم یا زهرا
بابا ببین پرم شکسته
شبیه تو سرم شکسته
تموم پیکرم شکسته
****
بابا مارو بردن تو بزم نامردا
با دستای بسته (واویلا)2
به هق هق افتادم لحظه ای که دیدم
با خیزران میزد (رو لبها)2
لبت شده پاره پاره
مصیبت بیشماره
دیگه بی تو جایی نمیرم بابایی
دعا کن که امشب بمیرم بابایی
بابا ببین قدم کمون شد
بهار عمر من خزون شد
دل رقیه بی تو خون شد
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.