زمینه فاطمیه ٩٤
----------------
میدونی چه دلتنگم
میدونی چه دلگیرم
میدونی پر از دردم
بدون تو میمیرم
زمینه فاطمیه ٩٤
----------------
میدونی چه دلتنگم
میدونی چه دلگیرم
میدونی پر از دردم
بدون تو میمیرم
صل الله علیک یا مظلوم
هجران بهانه ایست برای وصال ها
بهتر شده ست از برکات تو حال ها
از یاد رفته است جراحات بال ها
با عمه راحت است تمام خیال ها
عمه نگو که فاطمه ی کربلا بگو
عمه نگو حسین بگو مرتضی بگو
تقدیم ب عاشقان حضرت سقای حرم ع
آیه ی انا فتحنای قیام کربلا ۰
آیت الله معظم سید ارض و سما
حضرت ذخرالحسین آیینه لطف خدا ۰
یابن قتال العرب یابن علی المرتضی
شیر مرد هاشمی سردار دشت نینوا ۰
یوسف ام البنین آقای کل ماسوا
ساقی لب تشنگان دریای ایثار و حیا ۰
ای امیر علقمه سلطان عرش و کبریا
حضرت باب الحوائج قبله ی اهل ولا ۰
بهترین تفسیر أو ادنی و هم قالو بلا
تشنه ی دریا دل ای امید اهل خیمه ها ۰
ای قیامت قامت ای مصداق والشمس والضحی
حضرت باب الحسین ای کوه تقوا و صفا ۰
ای علمدار حرم سرلشکر صاحب لوا
مظهر عشق و ادب یاساقی مشکل گشا ۰
ای فروغ سرمدی ای چشمه ی آب بقا
ای امیر لشکر سلطان مصباح الهدی ۰
حضرت پشت و پناه پادشاه سرجدا
ای سپهر غیرت و عزت همای دلربا ۰
عالَمی در وادی عشق تو باشد مبطلا
محور خلقت تویی ای شافع روز جزا ۰
گوشه ی چشمی نما از لطف و رحمت بر
عبدالحقیر مرادی
العبدالحقیر مرادی
در واژه های شعر تو دیدم وقار را
حُجب و حیایِ فاطمی این تبار را
با تیغ خطبه ، فاتح صفین کوفه ای
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
در اوج بیکران خودت مست می کِشی
هفتاد و دو ستاره ی دنباله دار را
درس حجاب می دهد این آستین شرم
معنا کنید روسری وصله دار را
با واژه های «هیزم» و «مسمار» و «شعله ها»
آتش زنید مستمع بی قرار را
خانم اگر اشاره به طشت طلا کنید
خون گریه می کنیم خزان تا بهار را
چشمت به غیر چشم حسینت ندیده است
دیدی کنار طشت، بساط قمار را
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا!
از دست داده ام به خدا اختیار را
این بوی سیب چیست؟ دوباره گرفته ای
بر روی دست پیرهن شهریار را
اکسیر اشک روضه تان مس طلا کند
وقتش رسیده است بسنجی عیار را
(وحید قاسمی)
شیرمردون یخلوب توپراقا قارداش یارالی
ایلورم سجده جبینیم یارالی باش یارالی
اوج اعلاده قوشون دگسه یارا شهپرینه
قادرتی اولماز حمایت ایلیه پیکرینه
اکبرین نعشیم گتوردوم گَل تماشایه باجی
هم اوزون گَل هم خبر ویر امّ لیلایه باجی
گور بو گلبرگ تری پاره پاره پیکری
واذ نه حالیم یوخ بولن بیر خالق اکبر بولور
عمر صدها نوح میخواهد عزای تو حسین
تا بمانیم و بگرییم از برای تو حسین
نی غلط گفتم که عمر صد هزاران نوح هم
کم بود بس که عظیم است این بلای تو حسین
مصباح کائناتی و مرآت رحمتی
حسن ثواب افضلی و کوه غیرتی
یا احسن الخلائق خلقت نظرنما
تو دومین سلاله ی بانوی عترتی
انسان همیشه بین مرزِ خیر و شرهاست
تشخیص این دو راه،محتاج سحرهاست
بایدبرای قرب ،طی بندگی کرد
معراج،بعداز راه ها،بعدازگذرهاست
دوباره ماه محرم رسید و بی تابم
دوباره در پی ِمستی ِباده ی نابم
دوباره موسم غم را به کوچه ها دیدم
و سنج و طبل و علم را به کوچه ها دیدم