دست خدا ، حقیقت اسلام ، مرتضاست
لا یمکن الفرار من العدل ذوالجلال
بر تخت قسط ، مجری احکام ، مرتضاست
لا یمکن الفرار من السیف ذوالفقار
یکتا امیر صاحب صمصام ، مرتضی است
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست
برای هیچ پری فرصت پریدن نیست
خدا به داد دل لاله های تو برسد
به ذهن این همه گل چین به غیر چیدن نیست
دل تموم ملائک
ترانه خونه غدیره
رو دست نعم الرسوله
کسی ک نعم الامیره
علی اعلمو عالیو اعلا
علی عالم علم معلا
علی لعل عوالم بالا
علی مولا یا علی مولا
علی علی،علی علی
ذکری ک دائم روی لب روسول الله ِ
نماز ما مدیوونه علی ولی اللهِ
آقا نگاهی کن که دلتنگت شدم به والله
انا توجهنا توسلنا بک الله
دل دولوبدور غنچه تک قانیله دلدار آختارور
گوز بولود تک یاش توکور گُل یوزلی بیر یار آختارور
دیده ی شب زنده داریم صبحه تک اولدوز سایور
هریانا حیران باخور بیر ماه رخسار آختارور
پیمان تو نور است و هم پیمانه ها نور
از ابتدا نوری تو و تا انتها نور
دست نبی نور ست و دست تو به دستش
یعنی خدا میخواهدت نور علی نور
خدایی را سپاس آرم که هستی بر جهان بخشد
تحرک بر زمین و نظم گردش برزمان بخشد
بدنها را روان بخشد روانها را توان بخشد
دهنها را زبان بخشد زبانهارا بیان بخشد
آبی نبود اگر که تو دریا نمیشدی
مشکی نبوداگر که توسقانمی شدی
حالا ک مثل نورشدی و قمر شدی
ای کاش هیچ وقت تو پیدا نمیشدی
پایش ز دسته آبله آزار میکشد
از احتیاط دست به دیوار میکشد
در گوشه خرابه کنار فرشته ها
با ناخونی شکسته زپا خار میکشد
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک عکس علمدارمیکشد
گنجشک پرجبریل پربابا سه نقطه...
من پرتوپرهرکس شبیه ما سه نقطه...
عمه ن عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تا سه نقطه...
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید،
موهای شانه کردهاش در معجری باشد