یک نفر هست پر از سوز، پر از یا زینب
تک و تنهاست و در ناله که تنها زینب
به لبش هست میا،آه میا با زینب
داد از این کوفه از این شهر از اینجا زینب
یک نفر هست پر از سوز، پر از یا زینب
تک و تنهاست و در ناله که تنها زینب
به لبش هست میا،آه میا با زینب
داد از این کوفه از این شهر از اینجا زینب
جار و جنجالی عذاب آور به گوشم می رسد
نعره ی مستانه ی لشکر به گوشم می رسد
هر دقیقه کوفه از این رو به آن رو می شود
تا صدای سکّه های زر به گوشم می رسد
احوالات حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
ﯾﻮﺥ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﻮﻥ ﺍﻫﻠﯿﻨﺪﻩ ﻭﻓﺎ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﻗﻮﺭﻣﻮﺷﻼ ﺳﻨﻪ ﺩﺍﻡ ﺑﻼ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﯾﻮﺥ ﮐﻮﻓﻪ ﻧﻮﻥ ﺍﻫﻠﯿﻨﺪﻩ ﻭﻓﺎ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
ﻗﻮﺭﻣﻮﺷﻼ ﺳﻨﻪ ﺩﺍﻡ ﺑﻼ ﮔﻠﻤﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺟﺎﻥ
خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد
دردست عقیق یمنی داشته باشد
گرمیل به قربان شدنی داشته باشد
بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد
در رگ رگش نشانه ی خوی کریم بود
او وارث کمال پدر از قدیم بود
دست عمو به گیسوی او چون نسیم بود
این کودکی شهید که گفته یتیم بود؟
لب گودال زمین خورد و به دریا افتاد
آنقدر نیزه تنش دید که از پا افتاد
سنگی ها از همه سو سمت عمو آمده اند
یک نفر در وسط معرکه تنها افتاد
عمو رسیدم و دیدم؛ چقدربلوا بود
سر تصاحبِ عمامه ی تو دعوا بود
به سختی از وسط نیزه ها گذر کردم
هزار مرتبه شکر خدا کمی جا بود
دردی به سینه هست که خاکسترم کند
در دستهای محکم تو مضطرم کند
خشکم کند به شعله ی این داغ ماندنم
لا ابرهای اشک بیاید ترم کند
کِل کشیدند که حس کرد عمو افتاده
نگران شد نکند چنگِ عدو افتاده
پر گرفت از حرم و عمه به گَردَش نرسید
دید از اسب به گودال به رو افتاده
با احتیاط لالۀ ما را پیاده کن
عباس جان، سه سالۀ ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار