تا که فرمود همین جاست و اتراق کنید
خواهری در دل خود بیرق غم را کوبید
سر یک قافله پایین که علمدار آمد
به زمین زد ستونهاست حرم را کوبید
تا که فرمود همین جاست و اتراق کنید
خواهری در دل خود بیرق غم را کوبید
سر یک قافله پایین که علمدار آمد
به زمین زد ستونهاست حرم را کوبید
بند بندم همه چون برگ خزان می لرزد
کیست اینجا که دلم درد کشان می لرزد
بین این دشت پر از خار چو طفلان حرم
بیشتر قلبم از این لشگریان می لرزد